Sunday

boundaries

گفتم چرا ؟
جوابی نشینیدم. پرسش حق ماست . شنیدن پاسخ آیا؟
تردید برهه هولناکی است . تمام دغدغه اینجاست . گذرگاه یا منزل ؟ همیشه تفاوت در عبور و توقف بوده است . متوقف همیشگی حتی پشت چراغ های سبز .گاهی برای بعضی ها سبز و قرمز زرد یکی است . مانا شاید اسم مناسبی یاشد . غافل دور ماندنی راکد ساکت دیر … فقدان اراده امید تلا ش … نقطه ضعفهای پیاپی تبدیل میشوند به خطوط . خطوط ضعف بیشتر برازنده است . …
چرا همیشه فرصت جبران داریم. چرا همیشه فردایی در پیش است ؟
فردا یک بهانه بیش نیست .همیشه فردا ها هستند که زودهای ما را دیر میکنند .
. امید همیشه خوب نیست . امید مرزی دارد. واژه مرز است . تمامی واژه ها میان 2 پرتگاه زندگی میکنند و ما که کاربران آنهاییم . وقتی زندگی ما زندگی میان 2 پرتگاه است از تولد تا مرگ واژه های ما جمله های ما مفاهیم ما و…. مرزهایی میشوند که مدام زیر پا میگذاریمشان . گاهی از یکی میلغزیم گاهی از دیگری و گاهی البته به ندرت آنها را رد میکنیم بدون آنکه لغزیده باشیم . سرخوردن روی این پرتگاهها مثل راه رفتن روی زمین است . زمین گردی که ما با هر حرکت مدام از نقطه ای به نقطه دیگر سقوط میکنیم . اما همچنان راست قامتیم

CREATION

God created liberty and human created bondage. God creates birds and human creates cages

عیدانه پس از عمری!

گاهی سخن از عشق بگویید بگویید گه در ره توحید بپویید بپویید شمامه ی حالست کز باغ وصالست شمامه ی این باغ ببویید ببویید با آب ازین جامه پلیدی...