Thursday

!آن كه بيش از من، غم من دارد

!خداوندگارا
مگر چقدر صبوري و شكيبايي و پايداري از من انتظار داري؟ مگر چه قدر روح آدمي توان تحمل دارد ؟
آزمون در پي آزمون ، گرفتاري در پي گرفتاري و هنوز يكي فروكش نكرده آن ديگري ، از بطن ديگري زاده ميشود . من در هم شكسته و كوفته ام ، از پاي افتاده و فرسوده ام ،‌آشفته ذهن و پريشان انديشه ام ، با اين حال ميدانم بايد كه هواي خويش داشته باشم . بايدم كه شور و شعور خويش را حفظ كنم و قدرتمند و قوي نديشه باقي بمانم و همچنان پيش روم .
خداوندگارا تا كجا مرا تاب مقاومت است ؟
خدايا برگير برخي از اين مشكلات و رنجهاي آزار دهنده را از دوشهاي من . آن هارا پريشان كن و از طرقي ديگر حل و رفعشان فرما .
باور كن كه بسيار خسته ام و از پاي افتاده . بسيار دويده ام و بسيار گرفتار ، ديگر توش و تواني به جاي نمانده تا ايستادگي كنم . خدايا مرا قوت ده و قدرتي تا توان ايستادنم باشد .
خداوندگارا ! مرا يادآور شو كه جهان آكنده از رنج و مصيبت است و اگر چه همواره مقرر نكرده اي كه همواره همه چيز ختم به خير شود و در همه جا ياري رسان باشي ، با اين حال حضور پيوسته ات ياري بخش است . در ‍‍ژرفاي هستي ام ، قدرتهايي نهاده اي كه عزم جزم من ، سرسختي ام و اراده ي ماندگاي ام همه از توست .
تو مرا به خود وانخواهي نهاد . تو مرا بي قرار و بي آرام رها نخواهي كرد .
آن كه بيش از من ، غم من دارد ، هميشه با من است و تا پايان نيز با من خواهد بود ؛
تويي.
"گفتگوي يك زن با خدا"
مارجوري هلمز

No comments:

عیدانه پس از عمری!

گاهی سخن از عشق بگویید بگویید گه در ره توحید بپویید بپویید شمامه ی حالست کز باغ وصالست شمامه ی این باغ ببویید ببویید با آب ازین جامه پلیدی...